💠فرهنگ هوموساپینس🔰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚-باب المندب، تنگه ای به عرض 93 کیلومتر میان جنوب غربی شبه جزیره ی🏝 عربستان و شمال شـرقی آفریقـا اسـت کـه
دریای سرخ را به خلیج عدن و اقیانوس هند متصل میکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو مجموعه ی انسانی وجود دارد که توانستند با موفقیت، صدها هزار سال اخیر را طی کنند. این دوکه ازهومواِرِکتوس آفریقایی منشعب شدند، عبارتند از نئاندرتال اروپایی و دیگری مجموعه ی کوچک هوموساپینس که برخی از آنها از طریق باب المندب☝️مهاجرت و سپس سراسر جهان🌏 را پر کردند.
اگر چه میانگین اندازه ی مغزنئاندرتال از مغز هوموساپینس بزرگتر است ولی پیشرفتی که نئاندرتال ها از لحاظ تمدنی و فرهنگی به دست آوردند، کمتر از پیشرفت های هوموساپینس هایی بود که ازآفریقا مهاجرت کرده بودند. بین مجموعه های نئاندرتال بر خلاف هوموساپینس ها، روابط اجتماعی مشاهده نمیشود.
تقریباً سی و پنج هزار سال پیش دراروپا، هوموساپینس ها مجسمه می ساختند و آثارهنری می آفریدند که در واقع روایتی از شرایط و موقعیت آنها به شمار میرفت؛ در حالی که نئاندرتال هانمی توانستند از آنها پیروی کنند.
چه چیزی در معادله ی گروه کوچکی که از راه باب المندب مهاجرت
کرد، وارد شده است❓
چه چیزی در آن مجموعه ی برگزیده رخ داد تا آنها توانستند نسلی پدید آورند که جهان را پر کند❓
برای پاسخ دادن به این پرسش، هر فردی میتواند هر نظریه و فرضیه ای را که میپسندد، مطرح نماید؛ اما واقعیت آن است که هیچ تفسیر علمی واقعی و کافی برای توضیح آنچه برای عقل
هوموساپینس مهاجر از آفریقا رخ داده است، وجود ندارد.
در حالی که نئاندرتال ها صدها هزار سال در اروپازندگی کردند ولی نتوانستند هیچ نوع تکامل فرهنگی یا تمدنی حتی در سطح زندگی اجتماعی یا زبان یانگارگری ایجاد کنند و تمام آنچه انجام دادند، به ساخت ابزارسنگی🏛 ساده منحصر شد.
حتی در اینکه آیا مخترع اصلی این ادوات نئاندرتال ها بوده اند،تردیدهایی وجود دارد و این احتمال میرود که آنها این فن را پس از مهاجرت هوموساپینس ها به اروپا، فرا گرفته باشند. حال آنکه هوموساپینس های مهاجر در کمتر
از شصت هزار سال، به مرحله ی تدوین قوانین اخلاقی در لوح های گلی📜 رسیدند؛ که این الواح از
سومری ها به دست ما رسیده است. آیا میتوان از این واقعیت غفلت ورزید که قطعاً چیزی در معادله ی این موجود زمینی وارد شده و موجب شده است که او به صورتی ساخت یافته و نه حیوان گونه همچون گذشته عمل کند⁉️
به طوری که او هم به کشت و زرع🌱، برداشت محصول و پرورش حیوانات روی آورد، وهم توانست زندگی اجتماعیش را نظم و سامان دهد، سخن بگوید و سرانجام توانست بنویسد📝.
چه اتفاقی افتاد که این انسان به چنین تکامل قابل توجهی رسید ولی آن یکی که در اروپا ساکن بود، با وجودبرخورداری از مغزی بزرگتر تکامل نیافت⁉️
اینجا رمز و رازی وجود دارد که باعث بروز نوعی جهش بزرگ و آشکار در هوموساپینس شده است،که البته نمیتوان آن گونه که عده ای ازدانشمندان مسأله تفاوت انسان با بقیه ی حیوانات را مرتبط باحجم مغز و نسبت آن با دیگر اندام بدن میدانند، آن را فقط به بزرگی اندازه ی مغز یا رسیدن مغز به یک اندازه ی بحرانی یا عبور از آن، نسبت داد؛ در حالی که اگر موضوع به افزایش حجم مغز ارتباط میداشت،نئاندرتال تکامل یافتهرتر بود، زیرا میانگین مغزش همچون میانگین مغز انسان امروزی (هوموساپینس)بزرگ و چه بسا از آن بزرگتر بود که این افزایش گاهی به بیش از ۱۰%درصد میرسید.
با این حال نئاندرتال در مقابل آنچه انسان امروزی انجام داد، کاری از پیش نبرد.
انسان امروزی، فرهنگ و زندگی
اجتماعی خود را در اروپا به ثبت رساند، در حالی که نئاندرتال نه تنها چیز باارزشی از خود به یادگارنگذاشت، بلکه از زندگی اجتماعی ساده ای برخوردار بود و بر خلاف انسان امروزی که به زندگی اجتماعی تمایل بیشتری نشان میدهد، با هم نوعان خود ارتباط و مراوده ای نداشت. بنابراین چاره ای نیست جزاقرار به اینکه چیز جدیدی وارد معادله شده است که سبب این پیشرفت تمدنی، فرهنگی و فکری انسان امروزی (هوموساپینس )گشته و باعث شده جهش فرهنگی و فکری روشنی برای این انسان ها روی دهدو برجسته ترین نمونه هایی که از آن به ما رسیده، ارزش های والای اخلاقی از قبیل ایثار و عدالت میباشد.