5⃣3⃣گیلگمش و یوسف ع🔰
گیلگمش در سفر اولش پیروز شد و شیطان هومبابا را کشت.
سپس به اوروک بازگشت و تاجش را بر سر گذاشت تا جنگ دوم بادنیا (الهه ی ایشتار یا اینانا)را آغاز کند:
وقتی گیلگمش تاج خود را به سر گذاشت، ایشتار شکوهمند سر بالا گرفت و زیبایی گیلگمش را دید و او را گفت:
گیلگمش به حضور من بیا و داماد من باش،
ثمره ات را به من عطا کن تا از آن بهره مند گردم،
بگذار من عروس تو شوم و تو داماد من باشی،
برای تو مرکبی از سنگ لاجورد و طلا مهیا خواهم کرد،
با چرخه ایی از طلا و دسته های برنزین،
و دیوهای توانمند صاعقه به جای قاطران بارکش آن را خواهند کشید،
وقتی به خانه ی ما وارد شوی، میبینی عطر سِدر در آن پیچیده است،
وقتی به خانه ی ما وارد شدی، آستانه و سریر آن به پاهایت بوسه خواهند زد،
پادشاهان حکم رانان و شاهزادگان در برابرت تعظیم خواهند کرد. …
گیلگمش لب به سخن گشود و به ایشتار شکوهمند پاسخ داد: …
چنانچه با تو ازدواج کنم، به چه نکویی خواهم رسید❓
تو❗️
تو جز آتشدانی که در سرما خاموش میشود، نیستی،
تو چون دربِ ناقصی میمانی که بوران و باد را مانع نیست،
تو کاخی هستی که درون آن شیرمردان شکست میخورند،
و فیلی هستی که کجاوه اش را ویران میسازد،
تو همچون قیری که حامل خود را به آلودگی میکشاند و مَشکی هستی که حاملش را خیس میکند،
تو سنگ مرمری هستی که دیوارش فرو میریزد،
تو چون سنگ یشم میمانی که دشمن رو به آن کرده و فریبش را میخورد
تو کفشی هستی که پوشنده اش را میگزد،
بر عشق کدام یک از عاشقانت پایدار مانده ای❓
و از کدام یک از بندگانت همیشه راضی بوده ای❓ …
ایشتار با شنیدن این سخنان در خشم شدید شد و به آسمان بالا رفت،
ایشتار صعود کرد و به محضر پدرش انو و مادرش آنتوم رفت و گریه کنان گفت:
ای پدرم، گیلگمش مرا تحقیر کرد و بر من اهانت روا داشت،
مرا ناسزا گفت و اعمال پلیدم رانکوهش کرد.
انو زبان به سخن گشود و به ایشتار شکوهمند گفت:
تو خود به او تعرّض کردی و از این رو گیلگمش به تو اهانت کرد،
و بدی ها و اعمال آلوده ات رابازشمرد،
ایشتار زبان به سخن گشود و به «انو»گفت: ای پدر، برای من گاوی آسمانی بیافرین تا گیلگمش را نابود کند،
اگر از آفریدن گاو آسمانی امتناع ورزی،درب عالم زیرین را در هم خواهم شکست، و هر دو لنگه اش را باز خواهم کرد و مردگان را میگذارم تا برخیزند و زندگان را بخورند، و شمارِ مردگان بیش از زندگان شود،
انو دهان گشود و به ایشتار شکوهمند پاسخ داد:
اگر آنچه را خواهانی به انجام برسانم، هفت سال خشک سالی خواهد آمد که هیچ محصولی باقی نخواهد ماند،
آیا تو به قدر کافی محصول برای مردم گرد آورده ای❓
و آیا علوفه ای برای چهارپایان به انبار گذاشته ای❓
ایشتار دهان گشود و پدرش انو راپاسخ داد:
خرمن های غلات برای مردم و علوفه برای چهارپایان انبار کرده ام،
و اگر هفت سال بی حاصل فرا آید، حبوبات و علوفه به قدر کافی برای مردم و حیوانات هست
📚 طه باقر، حماسه ی گیلگمش.
در قرآن نیز آمده است:
وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ [23] و آن زن كه يوسف در خانهاش بود، در پى كامجويى از او مىبود. و درها را بست و گفت: بشتاب. گفت: پناه مىبرم به خدا. او پروراننده من است و مرا منزلتى نيكو داده و ستمكاران رستگار نمىشوند. (23)
📖قرآن کریم سوره يوسف آیه ۲۳
سوره يوسف
قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ [47]
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ [48]
ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ [49]
گفت: هفت سال پى در پى بكاريد و هر چه مىدرويد، جز اندكى كه مىخوريد، با خوشه انبار كنيد. (47)
از آن پس هفت سال سخت مىآيد، و در آن هفت سال آنچه برايشان اندوختهايد بخورند مگر اندكى كه نگه مىداريد. (48)
پس از آن سالى آيد كه مردمان را باران دهند و در آن سال افشردنيها را مىفشرند. (49)
📖قرآن کریم سوره يوسف آیات۴۷تا۴۹